دومین سفر شمال...
تابستان امسال راهی شمال شدیم برای بار دوم پسرک تجربه کرد امواج خروشان و البته آبی آسمانی که نه امواج آبی خاکستری دریا را ...رفتنمان بی نهایت شیرین بود با پدر و پسر و برادرزاده مهربان همسر (شایان) که پسرک عجیب عاشقش هست راهی شدیم و بی نهایت خوش گذشت و ذره ای نه من اذیت شدم و نه پسرک اذیت کرد...دو روز را بابلسر ماندیم و پسرک بازی کرد شیطنت کرد و من با خنده هایش خستگی هایم را پا به پایش روی ماسه های ساحل دویدن را به دست فراموشی می سپردم و درد زانوی سمت راستم را که این روزها گاهی امانم را می بردرا از یاد می بردم...بار الهی همیشه همیشه خنده را بر لبانش جاری ساز و سلامتی را مهممان لحظه لحظه هایش کن...آمین... پی نوشت 1...و باز هم مثل مساف...
نویسنده :
مامان ایلیا
3:11